loading...
اجتماع مردم بخش رودخانه و شهر زیارتعلی
أب و هوا
MajiD بازدید : 208 دوشنبه 02 دی 1392 نظرات (0)

در روستای رهبران از توابع بخش رودخانه چشم به جهان گشود ، از همان کودکی به کارهای خیر وخدا پسندانه علاقه مند بود ،مردم رادوست داشت و متواضع بود .

او پاسدار ارزشهای اسلام وانقلاب بود ، شش سال با دشمنان اسلام وانقلاب به  نبرد پرداخت از همان بدو ورود به سپاه کار خود را با پاکسازی خانه های تیمی ضد انقلاب در بندر عباس  آغاز کرد ، تا اینکه رسالتی جدید را بر دوش خود احساس کرد وراهی لشکر ۴۱ثارالله در جبهه های خوزستان شد و در عملیاتهای مختلفی حضور داشت تا اینکه در ادامه عملیات والفجر ۸ در شهر فاو از ناحیه پهلو مورد اثابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به آرزوی دیرینه اش رسید .

باشد که ادامه دهنده راهش باشیم .

برای مشاهده همه متن به ادامه مطلب بروید

 

متولد روستای رهبران بخش رودخانه ازتوابع استان هرمزگان

شهادت :۶/۳/۶۵ شهرفاوعراق

 

آنچه در ذیل آمده است گوشه از خاطرات شهید غلامحسین پرخیده است که در سه مقطع زمانی به رشته تحریر در آمده است و از روی دفترچه خاطرات این شهید برداشت شده :

در ساعت ۵ بعداز ظهر روز شنبه مورخه ۲۳/۱/۱۳۶۵ بر اساس ماموریتی که از سوی سپاه پاسداران هرمزگان به من محول شده بودهمراه یکی از برادران سپاهی به سوی جبهه روانه شدیم وبعد از۲۴ ساعت طی مسافت به قرارگاه لشکر۴۱ ثار الله رسیدیم و مدت ۲ شب در همان محل ماندیم روزسه شنبه ما را سازماندهی و سپس تقسیم بندی کردند که دراین بین مرا به گردان ۴۲۲ ماموریت دادند بعد از آن با فرمانده آن صحبت کردم وایشان فرماندهی یک دسته از نیروهای رزمی را به من واگذار کردند ومدت دو شبانه روز در خدمت برادران بودم ،یک شب دچار اندک کسالتی شدم به دکتر که مراجعه کردم ایشان مقداری دارو برایم تجویز کردند ، البته یک نوع کپسول هم به من دادند که اسم دختر صدیقه برروی  آن درج شده بود وچون دخترم را خیلی دوست داشتم کپسولها را نخوردم وآنها را جهت یادگار ی  برای خود نگه داشتم ، از تاریخ ۳۱ / ۱تا ۴ /۲ /۶۵ در همان جایی که اول مستقر بودیم ماندم در این مدت یک دوره آموزشهای متنوع وجالبی را به پایان رساندم ،در تاریخ ۲۴ /۲ /۶۵ یکسرس جابجایی در نیروهاصورت گرفت ، در مدت دو روزی که در مکان جدید بودم خاطرات بسیار زیبائی از نمازهای جماعت که بسیار خوب برگذار میشد و از سخنرانی برادران روحانی بالاخص حاج آقا مهدی زاده وحاج آقا صالحی دارم ، تمامی لحظات اینجا آکنده است از صفا وصمیمیت وعبادت برادران وچه راست میگویند که جبهه مدرسه عشق است ،عشق به خدا وائمه معصومین (ع) وحقیر که خودم را آدم بدی به حساب می آورم فهمیدم که اینجا جای درس گرفتن است ، من به اعمال خودم امیدی ندارم و نمیگویم که خوب هستم لاکن به رحمت خدا امید دارم ومیدانم که خدای متعال بخشنده ورحیم است و با این امید از خداوند انتظاردارم که که این گنه کار را به حق خوبان روزگار بخشد ، از تاریخ ۶/ ۳ / ۶۵ در همانجایی که قبلا مستقر بودیم  هستیم وتا به حال آموزشهای زیادی داشته ایم وما هرچه داریم از آموزشهای پی در پی است و خداوند متعال بر همه چیز افضل است.........................

 آری وهنوز کلامش به پایان نرسیده بود که هدف

گلوله های بعثیون مزدور قرار گرفت ورسالت بزرگی

 را بر دوش ما عقب ماندگان قافله گذاشت ، به امید

آنکه ادامه دهنده راهش باشیم .

شهید غلامحسین پرخیده

تاریخ شهادت :۶ /۳ /۱۳۶۵

محل شهادت : شهر فاو

 

مزار : استان هرمزگا ن  شهرستان رودا ن  بخش رودخانه روستای رهبران

منبع:http://roshag.blogfa.com

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام گزينه براى داشتن شهرى آباد حياتى است???
    آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 23
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 21
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 159
  • بازدید ماه : 139
  • بازدید سال : 1,552
  • بازدید کلی : 35,336
  • کدهای اختصاصی